جواب معرکه
شروع کرد به گریه کردن بوسید برادرش را و معذرت خواست از او
قطعا او حفر کرد رودخانه ای برای اینکه خشمگین بود
اوبستری شد در بیمارستان تصادف کرد با ماشین
هنگامی که نشست روی سفره غذا همراه خانواده اش
دوچیز است که خدا به آنها نگاه نمیکند برنده پیون خویشان و همسایه بد
خدا کسانی از شما را که ایمان آوردند بالا میبرد
ای کسانی که ایمان آوردید برای چه میگویید چیزی را که انجام نمی دهید
تو دروغ نمیگویی آنها نمیتوانند
او نزدیک نشد آنها راه می روند
قریب متضاد بعید شرا متضاد بیع حار متضاد بارد
امرو
قول
آکل